به سوی خدا فرار کنید.

به سوی خدا فرار کنید.

می گویند پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود. همه ی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بی ریخت است، همه ی درها هم بسته است. وقتی پدر شلاق را بالا برد پسر دید کجا فرار کند، راه فراری ندارد، خودش را به سینه ی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شُل شد و افتاد.
شما هم هر وقت ديديد اوضاع بى ريخت است به سوى خدا فرار كنيد!
وَفِرّوا اِلَى اللهِ مِنَ اللهِ.
هركجا متوحّش شديد راه فرار به سوى خداست. همه ى عالَم سينه ى اولياى خداست، خود را به سينه ى آنها بچسبانيد، همه ى عذابها برطرف مى شود. چقدر زيباست! مصداق اين را در كلمات ائمّه( عليهم السّلام) مى بينيم.
نهج البلاغه، خطبه ى٢٤

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

رتبه