مهمترین کارهای زن در نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه الله

مهمترین کارهای زن در نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه الله

رهبر انقلاب:
مادران در دوران انقلاب و در جنگ تحمیلی، فرزندان خود را به سربازان جانباز و شجاع در راه اسلام و مسلمین تبدیل کردند،
و همسران در دوران انقلاب و دوران جنگ تحمیلی، شوهران خود را به انسانهای مقاوم و مستحکم مبدّل ساختند. این است نقش و تأثیر زن بر روی فرزند و شوهر.
این، نقشی است که زن میتواند در داخل خانواده ایفا کند و جزو بزرگترین نقشهاست و به نظر من از همه‌ی کارهای زن مهمتر، همین کار است.
از همه‌ی کارهای زن مهمتر، تربیت فرزندان و تقویت روحی شوهران برای ورود در میدانهای بزرگ است، و خدا را شکر میکنیم که زن ایرانی و مسلمان، در این میدان هم بیشترین هنر را نشان داده است.
رهبر انقلاب؛ ۷۵/۱۲/۲۰

بیانات امام خامنه ای حفظه الله

بیانات امام خامنه ای حفظه الله

امروز جوان های ما بایستی، هم سلامت جسمی و هم سلامت معنوی و هم سلامت فکری را با هم داشته باشند …

هنگام حمله به خانه فاطمه(س)چه ميكردی!

هنگام حمله به خانه فاطمه(س)چه ميكردی!

از مقداد سوال شد
هنگام حمله به خانه فاطمه(س)چه ميكردی!
گفت:مامور به سكوت بوديم!
اما من دست بر قبضه و چشم در چشم علی(ع) منتظر اشاره بودم.
?سلام بر مقدادهایی كه منتظر اشاره هستند?

لذتِ معنوی در چیست؟

لذتِ معنوی در چیست؟

برای اینکه لذتِ معنوی ببریم، باید چه‌کار کنیم؟دو اقدام اساسی برای لذت‌بردنِ معنوی
حجت الاسلام پناهیان
لذتِ معنوی در چیست؟ یک نمونه‌اش لذتِ گوش‌کردن به تلاوت قرآن است؛ همچنین لذتِ علم و حکمت، لذتِ مطالعۀ زندگی شهدا، لذت مطالعۀ احادیث، لذت خواندنِ تاریخ! (مخصوصاً آنچه مربوط به زندگی رسول‌خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است)
برخی دیگر از لذت‌های معنوی موجود در عالم، اینهاست: لذت معنوی در اثر ذکر خدا و اهل‌بیت(ع)، لذت زیارت(که خودش یک جلوۀ ذکر است)، لذت قُرب (تقرب به خدا)، لذتِ کارهای خوب و ایثارگرانه، لذت انجام طاعت و ترکِ گناه.
در روایت هست: کسی که از نگاه حرام، چشم‌پوشی کند، خدا یک لذتِ معنوی به او می‌چشاند که حلاوتش را در قلبش حس می‌کند (جامع‌الاخبار/145) و هرکسی از یک حرام صرف نظر کند، خدا به او توفیق می‌دهد، عبادتی بکند که لذت ببرد (امالی‌طوسی/182) و قطعاً این لذت خیلی بیشتر از آن لذت حرام است.
اساساً دو اقدام عمده و کلیدی برای لذت‌بردنِ معنوی وجود دارد: یکی «ترک لذت‌های کمتر» و دیگری «تحمل برخی از تلخی‌ها». مراقب باشید؛ اگر سراغ لذت‌های دیگر بروید، شاید از لذت‌های معنوی‌تان کم کنند! اگر صبرِ در طاعت و عبادت، به‌خرج دهید، کم‌کم می‌توانید لذت‌های معنوی را تجربه کنید.
یک اقدام مؤثر دیگر این است که «تواضع خودتان را به خدا، زیاد کنید» مثلاً سجده‌های خودتان را طولانی کنید(این یکی از آن فن‌های مخصوص است!) تمنای خودتان را از خدا، زیاد کنید؛ بدون اینکه اضطرار خاصی در زندگی‌تان داشته باشید، مضطرّانه ناله بزنید. عبد با مولا، چگونه باید صحبت کند؟ این را یاد بگیرید تا از مناجات با خدا، لذت ببرید.

تصورات غلط را کنار بگذاریم

تصورات غلط را کنار بگذاریم

رهبرانقلاب: بلاشک یکی از چیزهایی که باروری را محدود میکند، بالا رفتن سن ازدواج است؛ چرا سن ازدواج در کشور ما بالا رفته؟
مگر جوان هفده ساله، هجده ساله، نوزده ساله، احتیاج ندارد به اطفاء نیاز جنسی و غریزه‌ی جنسی؟
از آن‌طرف میگویند که اینها خانه و شغل و درآمد ندارند؛ ما نباید تصور بکنیم که حتماً بایستی یک نفری خانه‌ی مِلکی و شغل درآمدداری داشته باشد، بعد ازدواج بکند؛ نه.
ان یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه. این قرآن است که‌ با ما دارد این‌جور حرف میزند. ۱۳۹۲/۰۸/۰۸
ترجمه آیه ۳۲ سوره نور: «و زنان و مردان مجرد خود را همسر دهيد. اگر تنگدست باشند، خداوند آنها را به فضل خويش بى‌نياز خواهد كرد، و خدا گشايشگر داناست.»

داستان شگفت انگیز

داستان شگفت انگیز

حاجت روایی با نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها :
ملا عباس سیبویه یزدی می گوید: من پسر عمویی به نام حاج شیخ علی داشتم که از علما و روحانیون یزد بود . یک سال آن مرحوم با چند نفر از دوستان یزدی برای تشرف به حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند . من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار مراجعت پسر عمویم را داشتم ولی مدتها گذشت و خبری نشد. خیال کردم که از مکه برگشته و به یزد رفته است . تا اینکه روزی در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) به دوستان و رفقای او برخوردم اصرار کردم مگر چه شده ، اگر فوت کرده است بگویید .
گفتند واقع قضیه این است که روزی حاج شیخ علی به عزم طواف مستحبی و زیارت خانه خدا ، از منزل بیرون رفت و دیگر نیامد . ما هر چه انتظار بردیم و درباره او تجسس کردیم ، از او خبری به دست نیاوردیم . مأیوس شده حرکت نمودیم و اینک اثاثیه او را با خود به یزد می بریم که به خانواده اش تحویل دهیم. احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم . بعد از چند سال روزی دیدم در منزل را می زنند . در را باز کردم ، دیدم پسر عموست . بسیار تعجب کردم و پس از معانقه و روبوسی گفتم : فلانی کجا بودی و از کجا می آیی ؟
گفت : اکنون از یزد می آیم .
گفتم : چنانچه نقل کردند تو در مکه مفقود شده بودی ، چطور از یزد می آیی ؟
گفت : روزی پس از انجام مراسم حج از منزل بیرون آمدم و به مسجدالحرام مشرف شدم . طواف کرده و نماز طواف خواندم و به منزل باز گشتم . در راه ، مردی جلو آمد و گفت : تو شیخ علی یزدی نیستی ؟ گفتم : چرا .
خلاصه با اصرار مرا به منزلش برد و هر چه به او گفتم شما کیستید ، من شما را به جا نمی آورم ، گفت : خواهی شناخت.
خلاصه اینکه متوجه شدم شیخ جابر همسایه سابق ما کنار مصلی یزد بود که سنی مذهب بود و شاهد مراسم عید الزهرا و بدگویی به خلفا در یزد بود ولی سکوت میکرد و اکنون با همدستی دوستان خود قصد انتقام داشت علی رغم اینکه من در آن مراسم ها نقشی نداشتم ولی جرم من را شیعه بودن و رافضی بودن اعلام کردند.
درب های منزل را بستند و قصد کشتن من را کردند.
هر چه التماس کردم موثر واقع نشد .و خلاصه ، دیدم مشغول مذاکره درباره کیفیت قتل و کشتن من هستند ، به شیخ جابر گفتم : حالا که چنین است پس بگذار من دو رکعت نماز بخوانم . گفت بخوان .
گفتم : در اینجا ، با توطئه‌چینی شما برای قتل من ، حضور قلب ندارم . گفت : هر کجا می خواهی بخوان که راه فراری نیست!
آمدم در حیاط کوچک منزل ، و دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا(س) صدیقه کبری خواندم و بعد از نماز و تسبیح به سجده رفتم و چهار صد و ده مرتبه ((یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی )) گفتم و التماس کردم که راضی نباشید من در این بلد غربت به دست دشمنان شما به وضع فجیع کشته شوم و اهل و عیالم در یزد چشم انتظارم بمانند .
در این حال روزنه امیدی به قلبم باز شد ، به فکرم رسید بالای بام منزل رفته خود را به کوچه بیندازم و به دست آنها کشته نشوم و شاید مولایم امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) با دست یداللهی خود مرا بگیرد که مصدوم نشوم . پس فورا از پله ها بالا رفتم که نقشه خود را عملی کنم . به لب بام آمدم بامهای مکه اطرافش قریب یک متر حریم و دیواری دارد که مانع سقوط اطفال و افراد است . دیدم این بام اطرافش دیوار ندارد . شب مهتابی بود . نگاهی به اطراف انداختم ، دیدم گویا شهر مکه نیست ، زیرا مکه شهری کوهستانی بوده و اطرافش محصور به کوههای قبیس و حرا و نور است ولی اینجا فقط در جنوبش رشته کوهی نمایان است که شبیه به کوه طرز جان یزد است لب بام منزل آمدم که ببینم نواصب چه می کنند ؟ با کمال تعجب دیدم اینجا منزل خودم در یزد می‌باشد ! گفتم : عجب ! خواب می بینم ، من مکه بودم ، و اینجا یزد و خانه من است ! پس آهسته بچه ها و عیالم را که در اطاق بودند صدا زدم . آنها ترسیدند و به هم گفتند : صدای بابا می آید . عیالم به آنها می گفت‌: بابایتان مکه است چند ماه دیگر می آید .پس آرام آنها را صدا زدم و گفتم : نترسید من خودم هستم بیایید در بام را باز کنید بچه ها دویدند و در را باز کردند همه مات و مبهوت بودند گفتم : خدا را شکر نمایید که مرا به برکت توسل به حضرت فاطمه زهرا از کشته شدن نجات داد و به یک طرفه العین مرا از مکه به یزد آورد سپس مشروح جریان را برای آنها نقل کردم.
منبع : گنجینه دانشمندان جلد هفتم

جایگاه امر به معروف

جایگاه امر به معروف

اگه هرکس دینش به خودش مربوطه پس امر بمعروف و نهی از منکر برا چیه؟
اسلام همه انسانها رو نسبت به جامعه و پیرامون خودشون مسئول میدونه و بی‌تفاوتی رو ممنوع کرده!
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «كُلُّكُم راعٌ و كُلُّكُم مَسئولٌ عَن رَعيَّتِهِ» همه شما نسبت به قوم و جامعه‌تان مسئولید.
پس این حرف که هرکسی دینش مال خودشه، از نظر اسلام حرف کاملا اشتباهیه و افراد باید همدیگه رو توی خوشبختی دنیا و آخرت کمک کنند و این دقیقا زیربنای امر به معروفه!
ارشاد القلوب/ج۱/ص۱۸۴

رتبه